اولین تجربهی دورکاری حرفهای من وقتی بود که دفتر شرکتی که در آن مشغول به کار بودم به خارج از ایران منتقل شد. دوست داشتم به همکاری با آنها از راه دور ادامه بدهم. در آن زمان تجربه و الگویی در این زمینه نداشتم. ترجیح میدادم کار را به خانه نبرم، مثل یک کارمند سادهی بانک که بعد از پایان ساعات اداری دیگر هیچ دغدغهی فکری دربارهی کارش ندارد. میخواستم بعد از ساعات اداری انرژی باقیمانده را صرف پروژههای جانبی و کسب مهارتهای جدید کنم. ولی بعد از انتقال شرکت درست در وضعیتی قرار گرفته بودم که از آن پرهیز میکردم.
مدتی طول کشید تا بتوانم به تعادلی بین ساعات کاری و غیر کاری برسم. در نهایت به وضعیتی رسیدم که برای من مناسب است. در سارینا هم مدیرم کمک کرد تا زمانبندیهای مختلفی را امتحان کنم. هیچ وقت انتظار نداشتم که کار در خانه تا این حد اثر مثبت بر روی زندگی و روحیهی من داشته باشد.
اگر میخواهید دورکاری کنید، حتی برای یک روز هم که باشد، در قدم اول ساعات کاری و غیر کاری خود را تعیین کنید. با در نظر گرفتن محدودیتهایی که خارج از کنترل شما هستند ساعات مختلف را امتحان کنید. نکاتی را که متوجه میشوید یادداشت و مرور کنید. کاغذ و کامپیوتر در حفظ این گونه اطلاعات بهتر از مغز ما عمل میکنند. بالاخره با سعی و خطا به یک برنامهی روزانهی مناسب خواهید رسید. برنامهای که به شما کمک میکند تصمیم بگیرید در هر زمان از شبانه روز بهترین کاری که میتوانید بکنید چیست.
برنامه من این است: اول صبح چند صفحه از یک کتاب یا مقاله را که از قبل آماده کردهام میخوانم. با این کار هوشیارتر میشوم و برای کارهای دیگر آماده میشوم. تا ساعت ۱۲:۳۰ روی پروژههای مختلف به صورت نوبتی کار میکنم. سعی میکنم کارم را در بازههای نیم ساعته انجام بدهم و در بین آنها با انجام یکی از این کارها انرژی دوباره بگیرم:
- قدم زدن و تغییر مکان
- نفس عمیق از پنجره
- بارفیکس یا شنا
- بازی با توپ
- تمرین ساز
- مطالعه به اندازهی چند صفحه
- استراحت چشم
- نوشیدن یک لیوان آب
بعد از نهار از ساعت ۱۳:۳۰ تا ساعت ۱۸ به همان صورت کارم را ادامه میدهم. از این ساعت به بعد تلفنها و پیامها کمتر میشوند.
اگر بدون زمانبندی کار کنید به مشکل برمیخورید، چرا که باید در لحظه تصمیم بگیرید. مغز ما برای یادآوری، بررسی، مقایسه و تصمیمگیری به زمان و انژری نیاز دارد و بعد از انجام این فعالیتها به مدت طولانی، خسته میشود. در این شرایط ممکن است مغز از تصمیمگیری پرهیز کند یا بدون در نظر گرفتن همهی جوانب تصمیمهای سطحی بگیرد. روانشناسان به این وضعیت درماندگی در تصمیمگیری میگویند. مثلا مغز یک قاضی در یک جلسه دادگاه که در ساعت پایانی روز برگزار شده ترجیح میدهد در حکم یک مجرم تجدید نظر نکند. بازیکنان فوتبال در اواخر بازی فقط از لحاظ بدنی خسته نیستند. مغز آنها هم قادر به گرفتن تصمیمهای خوبی نیست. بعضی از مربیان به این موضوع آگاه هستند و تمرینهایی طراحی میکنند که انجام حرکت درست در هر شرایط را برای بازیکنان به یک عادت ناخوداگاه تبدیل میکند. در غیر این صورت برای هر حرکت مجبور به تصمیمگیری آگاهانه و سریع هستند.
این تصمیمها در هر صورت باید گرفته شوند. هدف ما این است که انرژی مغزمان را به جای تصمیمگیری برای اینکه در هر لحظه چه کار کنیم، صرف تصمیمگیریهای مهمتر کنیم. برای مثال تصور کنید یک ساعت روی کار تمرکز کردهاید و مغز شما نیاز به استراحت دارد. بعد از استراحتی کوتاه میخواهید برای ساعت بعدی تصمیم بگیرید. تصمیم شما تحت تاثیر تفکرات اخیر شما خواهد بود. آخرین تفکرات شما دربارهی کار قبلی است. به احتمال زیاد تصمیم میگیرید در ساعت بعدی کار قبلی را ادامه بدهید. در نتیجه تمام روز در حال کار کردن خواهید بود. بزودی خسته میشوید. کارکرد مغز و بدنتان افت میکند. از بقیه وظایف و افراد در زندگیتان عقب میافتید. همیشه نگران هستید که آیا تصمیم درستی گرفتهاید یا نه. روحیهتان را از دست میدهید. جبران این اثرهای منفی حداقل چند روز طول میکشد.
میتوانید یک برنامه برای همهی روزهای هفته داشته باشید، یا میتوانید اول صبح برای آن روز تصمیم بگیرید. مهم این است که تصمیمگیریهای لازم در طول روز را به حداقل برسانید. میتوانید زمان و انرژی بدست آمده را برای تمرکز روی کار یا کمک به افراد خانواده استفاده کنید.
برنامهی روزانه باید انعطافپذیر باشد. در طول روز ممکن است اتفاقی رخ دهد که قابل پیشبینی نباشد، مثل یک باگ که باید سریع حل شود. اگر احتمال وقوع این اتقاقات را در برنامهی خود در نظر نگرفته باشید غافلگیر میشوید.
اگر شغلتان این امکان را میدهد، پیشنهاد میکنم حتما با مدیر خود صحبت کنید و دورکاری را امتحان کنید.
- در مورد به حداقل رسوندن تصمیم گیری در طول روز، یعنی هر صبح برای همون روز تصمیم میگیری؟
- اینکه هر نیم ساعت یک کار انجام میدی، تمرکزت روی کارهات کم نمیشه؟ منظورم اینه که میشه توی کاری عمیق شد اینطوری؟
- کی تلفن هات و یا سوالات افراد خانواده رو جواب میدی؟
برای این می پرسم، که میدونم توی کارت چقدر موفق هستی ماشالا، و می خوام ازت یاد بگیرم.
باز هم ممنون
- معمولا برنامه کلی ثابت است، مثلا زمان ناهار، ساعت شروع، یا تعداد ساعات کاری. ولی اینکه روی چه پروژهای در اون روز کار کنم به اولویتشون و اتفاقاتی که خارج از کنترل من هستند بستگی داره و احتمالا اول روز تصمیم میگیرم که چطور زمان کاری اون روز رو بین پروژهها تقسیم کنم.
- من موقع کار حس خوبی از مقدار زمانی که گذشته ندارم، وقتی روی یک پروژه کار میکنم ساعتها میگذره و یادم میره که حتی غذا بخوردم. برای همین تایمر ست میکنم. وقتی میبینم نیم ساعت (یا شاید بیشتر) گذشته و وسط کاری نیستم که نشه بعدا ادامهاش داد پا میشم و یک دور میزنم. حتی اگر هنوز خسته نشده باشم. بنظرم بعد از یک استراحت بهتر میتونم تمرکز کنم و معمولا یک دید جدید به کارم دارم. فاصله بین نیم ساعتها معمولا طولانی نیست. مثلا پنج دقیقه. وقتی دوباره برمیگردم میتونم کارم رو ادامه بدم. توی این مدت چیزی فراموش نمیشه. شاید حتی در این زمان به کار فکر کنم. نیم ساعت هم ممکنه طولانیتر بشه. اما اگر چند ساعت پشتسرهم بشینم ساعتهای بعدش انرژی کمتری دارم. نویسنده کتاب Spark میگه بدن و مغز برای در حرکت بودن تکامل یافتند نه ثابت نشستن، و اینکه حرکت و ورزش روی عملکرد مغز تاثیر مثبت داره.
- این برنامهریزی باعث شده که بهتر بتونم به بقیه توی خانواده کمک کنم. چون بدون برنامه من همیشه در حال کار بودم، یا همیشه کاری بود که باید هر چه سریعتر انجام میشد. ولی الان میدونم که کی کار نمیکنم و میتونم در اون زمانها بهشون کمک کنم.
بنظر میاد که کلا اینها همه در راستای اینه که من بدن و مغز و عادتهای خودم رو بهتر بشناسم، تا ازشون استفاده مناسب کنم. اینا راهحلهای غیرایدهآلی هستند که تا حالا برای من جواب دادند و در آینده حتما تغییر میکنند. ببخشید که طولانی نوشتم!
خیلی از مطلبت لذت بردم و بسیار مفید هستش.
همونطور که تو کامنت ها ذکر کردی یکی از روشهای بسیار مفید واسه بهتر کار کردن و تداوم داشتن توی کار تکنیک Pomodoro هستش. چند وقتی هست که بهش رو آوردم و خیلی مفید هستش برای بازدهی خوب در طولانی مدت.
خیلی ممنون بابت کامنتتون. خوشحالم که این مطلب رو دوست داشتین. با نظرتون درباره تکنیک Pomodoro موافق هستم. همونطور که شما گفتید کمک میکنه در کار تداوم داشته باشیم. یک فایده مفید دیگه که داره به نظرم این است که ما رو آگاهتر میکنه که چه مدت زمان (چندتا به اصطلاح گوجه) کار کردیم و در هر کدام مشغول به چه کاری بودیم.
باز هم ممنونم.